سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ردّ پای او
 

 ادامه مطلب

واقعه حرّه از جنایات  بزرگ  امویان  پس  از به  سپاه  شام به خاک و شهادت رساندن امام حسین (علیه السلام)  است. این  واقعه مربوط  به شورش مردم مدینه در بیست و ششم یا بیست  و  هفتم  ذیحجه  سال 63 هجری قمری است که توسط خون کشیده شدند

 

 

 

 

 

 

 




نوشته شده در تاریخ شنبه 89/9/13 توسط آسمان سّوم

فضیلت تلاوت سوره

در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله آمده است: «کسى که سوره هل اتى را بخواند پاداش او بر خداوند بهشت و لباسهاى بهشتى است».

و در حدیثى از امام باقر علیه السّلام آمده که «یکى از پاداشهاى کسى که سوره هل اتى را در هر صبح پنجشنبه بخواند این است که در قیامت با پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله خواهد بود».

 

شأن نزول

سندى بزرگ بر فضیلت اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ابن عباس مى‏گوید: «حسن و حسین علیهما السّلام بیمار شدند، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با جمعى از یاران به عیادتشان آمدند، و به على علیه السّلام گفتند: اى ابو الحسن! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندان خود مى‏کردى.

على علیه السّلام و فاطمه علیها السّلام و فضه که خادمه آنها بود نذر کردند که اگر آنها شفا یابند سه روز روزه بگیرند.

چیزى نگذشت که هر دو شفا یافتند، در حالى که از نظر مواد غذائى دست خالى بودند على علیه السّلام سه من جو قرض نمود، و فاطمه علیها السّلام یک سوم آن را آرد کرد، و نان پخت، هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت: «السّلام علیکم اهل بیت محمّد صلّى اللّه علیه و آله سلام بر شما اى خاندان محمد! مستمندى از مستمندان مسلمین هستم، غذائى به من بدهید».                       

 آنها همگى مسکین را بر خود مقدم داشتند، و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشیدند.

روز دوم را همچنان روزه گرفتند و موقع افطار وقتى که غذائى را آماده کرده بودند (همان نان جوین) یتیمى بر در خانه آمد آن روز نیز ایثار کردند و غذاى خود را به او دادند (بار دیگر با آب افطار کردند و روز بعد را نیز روزه گرفتند).

در سومین روز اسیرى به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد باز سهم غذاى خود را به او دادند هنگامى که صبح شد على علیه السّلام دست حسن و حسین علیهما السّلام را گرفته بود و خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمدند هنگامى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آنها را مشاهده کرد دید از شدت گرسنگى مى‏لرزند! فرمود: این حالى را که در شما مى‏بینم براى من بسیار گران است، سپس برخاست و با آنها حرکت کرد هنگامى که وارد خانه فاطمه علیها السّلام شد دید در محراب عبادت ایستاده، در حالى که از شدت گرسنگى شکم او به پشت چسبیده، و چشمهایش به گودى نشسته، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ناراحت شد در همین هنگام جبرئیل نازل گشت و گفت اى محمّد! این سوره را بگیر، خداوند با چنین خاندانى به تو تهنیت مى‏گوید، سپس سوره «هل اتى» را بر او خواند».

منبع : تفسیر نمونه

 




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 89/9/10 توسط آسمان سّوم
«خداوند اراده کرد که پلیدی را از شما خاندان دور بدارد و شما را بسیار پاک بدارد...»
الهم صل علی محمد و آل محمد


پیامبر اکرم عبا بر دوش گرفته است و علی بن ابی‌طالب(ع)، فاطمه(س)، حسن و حسین(علیهما السلام) را زیر آن عبا گرد آورده است و در همان حال این جملات از سوی خداوند تعالی بر او نازل گشته است.

این واقعه در روز بیست و چهارم ذی الحجه اتفاق افتاده است. روزی که بنا شده بود، پس از مذاکرات بسیار پیامبر با مسیحیان نجران، بنا شده بود در مکانی با آنان گرد آید و مباهله کند.

مسیحیان نجران، پس از گفت‌وگوی بسیار پیامبر با ایشان گفته بودند: «گفت‌و گوهای شما ما را قانع نمی کند. راه این است که در وقت معینی با یکدیگر مباهله نمائیم و بر دروغگو نفرین بفرستیم، و از خدا بخواهیم دروغگو را هلاک و نابود کند.»

در این هنگام بود که حضرت جبرائیل نازل گردید، آیه مباهله را آورد و پیامبر را مأمور کرد تا با کسانی که با او مجادله می کنند و حق را نمی پذیرند به مباهله برخیزد:

«فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقـُل تعالوا نَدعُ ابنائنا وَ ابنائکُم وَ نِسائنا و نِسائکُم وَ انفُسَنا وَ انفُسَـکُم ثُمَّ نبتـَهـِل فـَنَجعل لعنة الله علی الکاذبین.» (آل عمران / آیه 61) «پس هرکه بعد از رسیدن به علم با تو محاجه کرد... پس بگو بیایید فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان و خودمان و خودتان را فرا خوانیم، آن‌گاه مباهله کنیم و لعنت خداوند را بر دروغ‌گویان قرار دهیم.»

چنین بود که دو طرف مذاکره‌کننده رضایت دادند که بحث و گفت‌وگو را پایان دهند و قرار بر این شد که فردای آن روز برای اثبات حقانیت خود با یکدیگر مباهله نمایند و از خداوند بخواهد که دروغگویان را عذابی نازل کند و به کیفر برساند.

اکنون بیست و چهارم ذی الحجه است و روز مباهله فرا رسیده است. پیامبر اسلام فاطمه را به مصداق «نسائنا»، حسن و حسین را به مصداق «ابنائنا» و علی را به مصداق «انفسنا» (که نفس و خویشتن پیامبر اسلام است) فراخوانده و آنان را در زیر عبای خویش و در محضر پروردگار خویش گردآورده، این عزیزترین کسانش را تا چون گواهی بر صدق رسالتش به مباهله با مسیحیان بیرون رود. و در همین لحظه فرشته وحی آیه تطهیر را بر او نازل می‌کند که:

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» / «خداوند اراده کرد که پلیدی را از شما خاندان دور بدارد و شما را بسیار پاک بدارد.»

و چنین بود که وقت مباهله فرا رسید. قبلاً پیامبر و هیئت نمایندگی «نجران»، توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطه ای خارج از شهر مدینه، در دامنه صحرا انجام بگیرد. پیامبر از میان مسلمانان و بستگان خود، فقط چهار نفر را برگزیده است که در این حادثه تاریخی شرکت نمایند. زیرا در میان تمام مسلمانان، نفوسی پاک تر، و ایمانی استوارتر از ایمان این چهار تن، وجود ندارد.

پیامبر در حالی رهسپار محل قرار شد که حضرت حسین (ع) را در آغوش و دست حضرت حسن (ع) را در دست داشت، فاطمه (س) به دنبال آن حضرت و علی بن ابی طالب (ع) پشت سر وی حرکت می‌کردند؛ پیامبر (ص) این چنین گام به میدان مباهله نهاد، او پیش از ورود به میدان «مباهله»، به همراهان خود گفت: من هر وقت که دعا کردم، شما دعای مرا با گفتن آمین بدرقه کنید.

شاید سران هیئت نمایندگی نجران گمان می‌کردند که محمد(ص) با افسران و سربازان خود به میدان مباهله بیاد و شکوه مادی و قدرت ظاهری خود را نشان ما دهد. اما پیامبر وارد شد در حالی که جز جگرگوشه‌هایش کسی همراهش نبود.

مسیحیان نجران که صحنه آمدن بی پیرایه پیامبر به صحنه مباهله را دیدند، همگی با بهت و حیرت به چهره یکدیگر نگاه کردند و از اینکه او فرزندان معصوم و بی‌گناه و یگانه دختر و یادگار خود و داماد و پسرعمویش را به صحنه مباهله آورده، انگشت تعجب به دندان گرفتند.

آنان دریافتند که پیامبر، به دعوت و دعای خود اعتقاد راسخ دارد والّا یک فرد مردد، عزیزان خود را در معرض بلای آسمانی و عذاب الهی قرار نمی دهد.

اسقف نجران گفت: من چهره‌هایی را می‌بینم که هر گاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه الهی بخواهند که بزرگ‌ترین کوه‌ها را از جای بکند، فوراً کنده می‌شود. بنابراین، هرگز صحیح نیست ما با این افراد بافضیلت، مباهله نمائیم.

و چنین بود که هیئت نصرانیان نجران درخواست مباهله را پس گرفتند و از پیامبر خواستند تا تحت حاکمیت حکومت اسلام درآیند.

از این روی روز بیست و چهارم ذی الحجه، در تقویم دینی اسلام، روزی با اهمیت شد و مهر تأییدی دیگر بر حقانیت خاندان پیامبر اکرم(ص) و اسلام راستین گردید.

منابع:
1. جعفر سبحانی، فروغ ابدیت. 
2. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان.
3. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان.



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 89/9/10 توسط آسمان سّوم

خاری و زبونی دشمنان جمهوری اسلامی را ببین ، کوری چشم آن ها را ببین

بر ملاشدن وجهه ی ننگین شان بعد از حوادث و فتنه های 88 که ظهور وبروزش را ملت ایران در تاریخ 19 دی پارسال به همه ی جهان نشان داد ؛ پیروزی جمهوری اسلامی ایران در زمینه ی دانش هسته ای و قطعنامه های ننگین و ناکارآمد قدرت های پوشالی ؛ محبوبیت دکتر احمدی نژاد در سراسر دنیاا و اخیرا محبوبیت ایشان در کشور لبنان با توجه به اهمیت اش ( بحث وجود مذاهب و ادیان مختلف ) ؛ قانون شدن طرح هدفمند کردن یارانه ها و خالی بودن دست نااهلان و نامحرمان داخلی که دشمنان خارجی به آتها دل بسته بودند همه و همه باعث شد تا دشمنا بشینند فکری کنند ، چاره ای بیندیشند تا قدرت عمل را از دست ما بگیرند یا حداقل بگویند ما هسستیما . فعلا این دو تا بمب را بگیرین برا اثباتش تا بعدا بیایم خونتونو بگیریم (کشورتان).

بعضی ها میگن ترور کور کدومه ؛ دانشمندان را نشونه گرفتند پس کورکورانه نبوده اتفاقا درست دیدند. ولی دل ملت ایران که به کوری چشم دشمناش همه بچه بسیجی اند برای دشمنای احمقش می سوزه . آخر احمق ها درسته که از دست دادن دانشمندان ما برامون ناگوار و سخته ولی اینجا مهد دانشمنداست،همه ی ماها دانشمندیم با یکی دو تا بمب که کار ما تموم شدنی نیست اتفاقا برگ و بارمون تازه میشه ؛ احمق ها می دونید باغبونها برای بارور شدن و رشد بیشتر گل هاشون چیکار می کنند؟ عمدا چند تا از شاخه ها و برگ های گل هاشون را می کنند تا زودتر باغشون تبدیل به بهشت بشه ، پر گل و و برگ و تازه و شاداب ،بیچاره ها دارید کار باغبون را می کنید خودتان خبر ندارید . ملت ایران این ترورها را به خاطر همین کور می دونه به خاطر همین که  گل های ما که دانشمندانمون باشند سریع تر جوونه می زنند و خیلی زودتر از زود ایران را به بهشت جهان تبدیل می کنند .

 




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 89/9/10 توسط آسمان سّوم

میثم بن یحیی تمّار، غلام زنی از بنی اسد و عجمی‌تبار بود. امیر مؤمنان علی علیه السلام او را خرید و آزاد  ساخت. میثم ازخواص اصحاب و از یاران سرّّعلی علیه السلام به شمارمی‌آمد.  

او به مقدار قابلیت و ظرفیت خویش از محضر امام علی علیه السلام علم آموخت و آن حضرت او را بر برخی   از اخبار

غیبی و اسرار نهان آگاه ساخت تا جایی که ابن عباس  از محضر میثم استفاده می‌کرد.  

نقل است که امیر مومنان علیه السلام چگونگی کشته شدن میثم را پیش‌گویی و به وی فرمود: تو را بعد از من  دستگیر می‌کنند و به دار خواهند زد. در روز سوم از بینی و دهان تو خون روان خواهد شد و محاسنت را رنگین خواهد ساخت.  

 

آن گاه امام درختی را که بر اّن میثم را بر دار خواهند کشید به او نشان داد و فرمود: تو در آخرت با من خواهی بود.

 

پس از شهادت امیرالمومنین علیه السلام میثم پیوسته به نزد آن درخت می‌آمد و نماز می‌گزارد.  

 

میثم در سال آخر عمر خویش به بیت الله الحرام و سپس به مدینه رفت و در آن جا به دیدارام المومنین ام سلمه شتافت و از احوال امام حسین علیه السلام پرس و جو کرد. ام سلمه به وی گفت: بسیار می‌شنیدم که رسول  خدا صلی الله علیه و آله وسلم سفارش تو را به امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرمود. امام حسین علیه  السلام نیز تو را بسیار یاد می‌کند.  

میثم به کوفه بازگشت و در همان سال، یعنی آخر سال 60 هجری، ده روز قبل از ورود امام حسین علیه السلام به عراق، توسط عبیدالله بن زیاد دستگیر شد و به همان نحوی که امام علی علیه السلام خبر داده بود به دار آویخته شد و  به شهادت رسید.  

او اولین مسلمانی بود که به هنگام قتل بر دهانش لگام زده شد.

منابع :      اعیان الشیعه ج10، معجم رجال الحدیث ج 19،‌ تنقیح المقال ج 3،

 




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 89/9/9 توسط آسمان سّوم
<      1   2   3   4      >